English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8537 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
folding stick U چسبدوطرفه
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
metre U وزن شعر نظم
metre U میزان
metre U متر
metre U سجع وقافیه
metre U کنتور مصرف سنج
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre U مقیاس
metre U وسیله اندازه گیری
metre U اندازه
metre U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
standard metre U متر قانونی یا قبول شده
linear metre U متر طولی
rials 0 the metre U متری 04 ریال
rials 0 the metre U مترش 04ریال
linear metre U متر کرباسی
to get the run of a metre U وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
square metre U متر مربع
half a metre deep in snow U نیم متر زیر برف
folding U تاشو
folding U روش hashing
folding U چین خوردگی
folding U تا شونده
folding grill U گوشتکبابکنتاشو
folding test U ازمایش چین خوردگی
folding rule U خط کش [ابزار]
folding ladder U نردبان تاشو
folding rulers U خط کش های تاشو [ابزار]
folding press U پرس خم کاری
folding money U اسکناس پول کاغذی
folding machine U دستگاه خم کاری
folding door U در فانوسی
folding ramp U سرازیریتاشو
folding door U در اکاردئونی
folding door U درتاه شو
folding ruler U خط کش تاشو [ابزار]
folding shovel U بیلتاشو
folding rulers U خط کش های جیبی [ابزار]
folding ruler U خط کش جیبی [ابزار]
folding rule U خط کش تاشو [ابزار]
folding chair U صندلیتاشو
folding bicycle U دوچرخه تاشو
folding rule U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding knife U کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
folding seat U صندلی تاشو
folding ruler U خط کش [ابزار]
folding ruler U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش تاشو [ابزار]
folding yardstick [metric] U خط کش جیبی [ابزار]
sliding folding window U پنجرهتاشویمتحرک
folding nail file U سوهانناخنتاشو
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
concertina-type folding door U درتاشو
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick out U جلو امدن
to stick up U مقاومت کردن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick out U پیش امدگی داشتن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
non-stick U ناچسبان
non-stick U ته لیز
non-stick U نچسب
non-stick U تفلون
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
stick out U اصرار کردن
to stick up U تندنوشتن
to stick up U گردن فرازی کردن
stick to your last U برشته خود بجسبد
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
non-stick U ناچسبنده
to stick up for U دفاع کردن از
stick with <idiom> U ماندن با
stick out U متحمل شدن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick-on U چسبنده چسبناک
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
to stick up for U پشتی کردن
stick around U درنگ کردن
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick U چوب بازی هاکی
stick U چوب بازی
stick U گروه پرنده
stick U وقفه
stick U چسباندن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
stick U الصاق تاخیر
stick U چسبناک
stick U وضع چسبندگی
stick U چماق
stick U عصا
stick U الصاق کردن چوب
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick U فرورفتن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
he wants the stick U چوب میخواهد
stick U تردیدکردن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up U برجستگی داشتن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U چسبیدن
stick U تخته موج سواری شلاق
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick umbrella U چتردستهچوبی
shed stick U چوبنخ
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
French stick U قرصدراز نازک نان
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
stick eraser U چوبپاککن
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
yard stick U خط کش [ابزار]
stick in the mud U محافظه کار
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick shift U دسته دنده
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
quadruped stick U عصایچهارپایه
broom stick U دسته جاروب
gun stick U میل سمبه تفنگ
gun stick U سنبه تفنگ
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
filter stick U لوله صافی دار
dipper stick U کاسه بیل
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
composing stick U قالب حروف چینی
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
size stick U الت اندازه گیری پا
polo stick U چوگان
night stick U چوب باتون
night stick U باتون
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
job stick U دسته بازی
ingot stick U شمشه
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
buff stick U چوبیکه چرم
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U ادم کند
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
stick in the mud U طفره رو
stick in the mud U بیعرضه
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-in-the-muds U طفره رو
walking stick U حشره راست بال امریکایی
walking stick U چوبدستی
walking stick U عصا
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-muds U ادم کند
size stick U قالب اندازه گیری
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
ortho-stick U عصایهدایتگر
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
shooting stick U صندلی عصایی
joss stick U چوب جاس
pogo stick U چوب پای فنردار
stick shifts U دندهی دستی
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick-in-the-mud U محافظه کار
player's stick U چوببازیکنهاکی
stick shift U دندهی دستی
English stick U عصایانگلیسی
glue stick U چسبپمادی
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
swagger stick U باتون
stick brush U قلم مو
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick plane U رنده میله دار
stick plane U رنده با تیغه گرد
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
swagger stick U چوب دستی کوچک
Recent search history Forum search
1 جمله بسازید . BROOM ---MOON----NOODLE ببخشید با کلمات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com